kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۲۳۳۳
تاریخ انتشار : ۱۴ فروردين ۱۴۰۲ - ۲۱:۱۱

محبوب‌های انسان از نگاه قـرآن 

 
 
فرشته محیطی
در نوشتار حاضر نویسنده با بهره‌گیری از آیات قرآن درباره محبوب‌های خوب و بد یا پایدار و ناپایدار انسان سخن گفته است.
***
معنا و مفهوم  و مراتب محبت
محبت از ماده اصلی و عربی «ح ب ب»، در زبان فارسی به معنای دوست داشتن است. برای محبت معانى چندی گفته شده که از جمله آنها معانی زیر است: 1. لزوم و ثبات؛ 2. دانه یا چیز دانه دار؛ که در مثل گندم و جو و حتى انگور رایج است‌، جمع آن را حبوبات می‌گویند.(بقره، آیه 261) در فارسی به قرص‌های دارویی نیز حب و حبه می‌گفتند. حبه قند نیز از همین ریشه اخذ شده است؛ 3. وصف کوتاهى یک چیز؛ مثلاً: «حبحاب» که به معناى مرد یا شتر کوتاه قد و ضعیف است؛ 4. دوستی که متضاد آن بغض است. (احمدبن فارس، ترتیب مقاییس اللغة، ص 202؛ حسن مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 152؛ محمدبن احمد ازهرى، تهذیب اللغة، ج 4، ص 7؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادى، القاموس المحیط، ص 90 و 91)
راغب اصفهانی می‌نویسد: المحبَّة: إرادة ما تراه أو تظنّه خیرا؛ محبت به معنای خواستن و اراده چیزی است که می‌بینی و یا خواستن چیزی که در آن گمان خیر داری.
(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی،‌ ذیل واژه حبب)
راغب همچنین محبت را سه نوع دانسته و می‌نویسد: 1. محبت برای لذت، مانند محبت مرد به زن. وی محبت در آیه 8 سوره انسان را به معنای محبت لذت دانسته است. 2. محبت برای نفع و منفعت و آن محبت به چیزی است که از آن سود می‌برد، مانند محبت در آیه 13 سوره صف: وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ»؛ 3. محبت برای فضیلت، مانند عالمان نسبت به یکدیگر که به دلیل فضلیت علم و دانش است.
محبت در اصطلاح عام، «میل طبع به چیز لذت‌بخش» است که حالت شدید آن عشق نامیده مى‌شود.(مهایوسف جاراللّه، الحب و البغض فى القرآن الکریم، ص 31)
در عربی مراتبی برای حالات گوناگون محبت و دوستی با واژگان خاص بیان می‌شود که از جمله آنها موارد زیر است:
«مودّت» از ریشه وُدّ و وداد. راغب مى ‌وید: ودّ یعنى: دوست داشتن چیزى و آرزوى محقق شدن آن.(راغب اصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، ص 860)
«اُلفت» از ألِفَ در لغت به معناى اجتماع با میل و رغبت، انس گرفتن و دوست داشتن است.
«خُلّت» از خلل به معناى شکاف میان دو چیز.
«رغبت» که یکى از معانى آن طلبیدن چیزى است. این واژه وقتى با حرف «الى» بیاید به معناى میل به چیزى براى کسب منفعت از آن است.
«ولایت»از «و ل ى» به معناى قرب و نزدیکى و دوستی است.
«صدیق» از «ص د ق» است که در اصل به معناى قوّت در چیزى مى باشد. اما در مودت و محبت و دوستی نیز به کار رفته است.
«حمیم» یعنى: نزدیک و گرم مانند واژه حمام؛ حمیمِ شخص‌،کسى است که از نزدیکان گرم اوست به طوری که امر وى برایش اهمیت داشته باشد.«أخدان» که اصل معنایى اش «دوستى» است. برخى گفته‌اند: «خِدن» به دوستى گفته مى شود که در همه امور ظاهر و باطن، با انسان شریک است.
ضد واژه محبت را بغض، تنفر، کراهت، عداوت و مانند آن گفته‌اند که البته این تضاد واژگانی با توجه به مراتب محبت متفاوت خواهد بود. به این معنا که شدت و ضعف در حب که واژگان خاصی در عربی دارد، در کاربردهای ضد آن نیز این مراتب شدت و ضعف مراعات می‌شود. در قرآن با توجه به مراتب شدت و ضعف محبت در افراد این واژگان با کلمات متضاد آن به کار رفته است و می‌توان از این راه به مفهوم دقیق واژه دست یافت.
محبوب‌های انسان
از آیات قرآن به دست می‌آید که انسان به امور بسیاری محبت و علاقه دارد. این محبت با توجه به بینش‌ها و نگرش‌های انسانی به امور و موضوعات گوناگون از شدت و ضعف بسیاری برخوردار است. محبوب‌های انسانی شامل خدا تا جمادات 
می‌شود.کسانی که در علم و معرفت در کمال هستند به طور طبیعی شدت محبت خود را به خدا داشته و ابراز و اظهار می‌کنند، اما کسانی که از نظر عقلی و عملی در مراتب پایین هستند به طور طبیعی بیشترین علاقه و محبت را به مسائل محسوس و ملموس دارند.
چهار محبوب انسان
خداوند در قرآن مهم‌ترین محبوب‌های انسان را در زندگی دنیوی به چهار چیز اصلی محدود کرده که شامل انسان، حیوان،‌ گیاه و جماد است. آیه 14 سوره آل عمران می‌فرماید: زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّهًْ وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمهًِْ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَیاهًْ الدُّنْیا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ؛ محبت و عشق به خواستنی‌ها [که عبارت است] از زنان و فرزندان و اموال فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپایان و کشت و زراعت، برای مردم آراسته شده است؛ اینها کالای زندگیِ [زودگذرِ] دنیاست؛ و خداست که بازگشت نیکو نزد اوست.
 در این آیه محبوب‌های انسانی عبارتند از:
محبوب‌هایی از انسان‌ها و همنوعان شامل زنان و فرزندان؛
محبوب‌هایی از جمادات شامل زر و سیم؛
محبوب‌هایی از حیوانات شامل چهارپایان؛
محبوب‌هایی از گیاهان و نباتات مانند کشت و زرع.
این ترتیب نشان می‌دهد که در درجه نخست اهمیت زنان و فرزندان قرار دارند که از همنوعان هستند. 
نکته دیگر آنکه این امور برای انسان زینت داده شده است ولی قرآن مشخص نکرده است که چه کسی آن را زینت داده است، آیا تزیین‌گر این امور خداست یا شیطان و یا کس دیگر،مشخص نشده است.
نکته سوم اینکه این تزیین‌گری به گونه‌ای انجام شده که انسان محبت شدید و شهوت گرایانه‌ای به این امور دارد. به این معنا که چنان برای انسان این امور آراسته شده که گرایش شدید و میل قوی در انسان برای به دست آوردن آن به وجود آمده است.
برای درک مفهومی که آیه برای شدت گرایش و علاقه انسان به این محبوب‌ها اراده کرده است. بهتر است که نخست معنا و مفهوم شهوت را نیز دریابیم تا تحلیل روشن از آنچه آیه می‌خواهد بیان کند،‌داشته باشیم.
مفهوم‌شناسی شهوت
شهوت در لغت از ماده «شهو» به معنای رغبت و اشتهاء داشتن به چیزی یا کسی است. برای شهوت دو معنای عام و خاص است: 1. میل و خواهش نفس‌، 2. گرایش و میل شدید که از حد معمولی تجاوز کرده است.راغب در مفردات الفاظ قرآن می‌نویسد: شهوت، كشش نفس به خواسته خود را گویند.
(مفردات، ص 468، «شها» )
مصطفوی می‌نویسد: شهوت در لغت به معنای تمایل شدید نفس به چیزی است که سازگار با آن و مطابق میل و درخواستش باشد.(مصطفوى حسن، التحقیق فی كلمات القرآن الكریم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، تهران، 1360 ش، ج 6، ص 144) اما در فارسی هنگامی که از واژه شهوت و یا «شهوترانی» سخن به میان می‌آید به معنای حاصل مصدر و میل شدید به روابط جنسی است.(انوری حسن، فرهنگ سخن، تهران، انتشارات سخن، چاپ اول، 1383ش، ج 5، 4626)
شهوت در اصطلاح علمای اخلاق، هم در میل به غذا و هم در میل جنسی به کار رفته است. مرحوم نراقی می‌گوید: برخی در مال‌­اندوزی و هر نوع میل نفسانی دیگر نیز آن را به کار برده‌اند. (‏نراقی ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامى‌، ترجمه جامع السعادات، ترجمه سیدجلال الدین مجتبوی، انتشارات حكمت، چاپ چهارم، 1377، ج 2، ص 9)
البته در فرهنگ اخلاق اسلامی از «شهوترانی» به «شره» نیز تعبیر می‌کنند.(خمینى، امام سید روح‌الله؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، مؤسسه‏ تنظیم و نشر آثار امام خمینى، چاپ سوم، 1378، ص 277 و 278)
نراقی در تعریف آن می‌نویسد: شره، همان جهت افراط قوه شهوت و حرص شدید بر خوردن و‌آمیزش كردن است (‏نراقی ملامحمدمهدی، علم اخلاق اسلامى پیشین، ج 2، ص 9) که همان رها کردن شهوت و مختار گذاشتن آن در لذّات تا بیش از حدّ نظام عقلى و شرعى و زیادتر از میزان واجب و در هر زمان و با هر چیز ارضای میل غذا و میل جنسی كند، گرچه از حرام باشد.(خمینى، امام سید روح‌الله؛ شرح حدیث جنود عقل و جهل، پیشین، 277 و 278)
اما شهوت در اصطلاح روانشناسى، کشش و گرایش و میلى است كه شدّتش از حدّ معمول تجاوز كرده، امیال دیگر را تحت الشّعاع خود قرار دهد و تمام توجّه شخص را منحصراً به موضوع خود جلب کند.(روانشناسى تربیتى، دكتر سیاسى‌، ص 396)
محبوب‌های ناپایدار
این اموری که انسان به آن شهوت انگیزانه محبت می‌ورزد و همه زندگی و عمر خویش را به پای آن می‌ریزد، از نظر قرآن اموری ناپایدار و غیر باقی است و انسان به جای آنکه همه عمر و سرمایه وجودی‌اش را در پای آن هزینه کند و در نهایت گرفتار خسران و زیان از سرمایه شود، بهتر است که در جایی دیگر هزینه کند و سودی برای او داشته و باقی و برقرار باشد.
خداوند در آیه 14 آل عمران بیان می‌کند که این امور برای انسان تزیین داده شده است ولی مشخص نکرده است که چه کسی این تزیین را انجام داده است.
بر اساس برخی از آیات می‌توان این‌گونه به دست آورد که تزیین گر انسان می‌تواند موارد زیر باشد:
۱- خداوند: خداوند همان طوری که جهان را آفرید و آسمان دنیا را با ستارگان(حجر،‌آیه 16؛ صافات، آیه 6؛ فصلت، آیه 12) و زمین را با گیاهان و امور دیگر تزیین کرد(یونس، ایه 24)، امور و موضوعاتی را نیز برای انسان تزیین می‌کند. این تزیین‌گری خداوند شامل اموری چون ایمان و چهارپایان(نحل، آیه 8)‌، قدرت‌، ثروت و مانند است.(یونس، آیه 88؛ نمل، آیه 4) البته خداوند هر چیزی را که انسان بخواهد برایش تزیین می‌کند و کم نمی‌گذارد، چون هیچ بخلی ندارد(هود، آیه 15) ولی انسان باید بداند که بسیاری از این تزیینات از باب ابتلا است تا برای خداوند به علم فعلی معلوم شود که انسان در چه مرتبه‌ای از انسانیت و اعمال نیک است. 
۲- شیطان: شیطان بر آن است که تا انسان را به اموری سرگرم کند تا از هدف و فلسفه آفرینش باز ماند. از این رو در نقش تزیین‌گر(حجر، آیه 39؛ نمل، آیه 24) و تسویل گر وارد می‌شود و امور و حقایق را وارونه و واژگونه می‌سازد تا کالای باطل و بی‌ارزش خود را به عنوان حق و امری گرانبها جا زده و بفروشد.
(انعام‌، آیه 43؛ انفال، آیه 48؛ عنکبوت، آیه 38)
۳- معبودان دروغین: از کسانی که به تزیین‌گری باطل رو می‌آورند تا جایگزین حقایق سازند، معبودان دروغینی هستند که جایگزین خدای تعالی شده‌اند.(انعام، آیه 137)
۴- دوستان: از دیگر تزیین گران‌، دوستان از جنس آدمی و جنیان هستند. خداوند درآیه 25 سوره فصلت این گروه را نیز به عنوان تزیین‌گران معرفی می‌کند.
انسان باید بداند که اگر خداوند این امور چهارگانه را محبوب انسان گردانیده و آن را تزیین کرده است،‌ به قصد ابتلاء و امتحان است(عنکبوت‌، آیه 2) و اگر به کسی مال و قدرت و ثروت و فرزندی می‌دهد همه به عنوان آزمون است و نباید به غیر از اهداف هستی و آفرینش آن را به کار گیرد و گمان نکند که داشتن آن کرامتی برای انسان است.
(فجر، آیات 16 و 17 ) از نظر قرآن این امور زینت دنیا و در نهایت زینت زندگی دنیایی است و نمی‌توان آن را امری باقی و برقرار دانست. انسان تنها چیزهایی را می‌تواند با خود به آخرت ببرد که جزو ذات او باشد و زینت‌های دنیایی اموری بیرون از ذات و ذاتیات انسانی است. پس با انسان به سرای دیگر برده نمی‌شود. از این روست که خداوند بارها این اموررا زینت دنیا و یا زندگی دنیوی دانسته است و مثلا فرموده است که مال و فرزند زینت زندگی دنیوی است(کهف، آیه 28؛ قصص، آیه 60) و جالب اینکه برخی از این امور حتی زینت زمین است نه انسان(کهف، آیه 7) هر چند که انسان بدان تعلق می‌یابد.
انسان اگر بداند که این امور ناپایدار است و تنها حمال و باربر این زینت‌های دنیوی است، باید از خودش خجالت بکشد که عمرش را پای چه چیز بی‌ارزش و ناپایداری می‌ریزد. جالب اینکه انسان در آخرت حتی با فرزندان خود نسبتی ندارد چه رسد با زنی که نسبت سببی دارد و با یک طلاق آن نسبت از میان می‌رود؛ زیرا انسان‌ها در قیامت از خاک برانگیخته می‌شوند و از رحم مادر و صلب پدری بیرون نمی‌آیند. پس انسان به چیزی دل خوش می‌دارد که ارتباط و پیوند‌اندک بدنی و خاکی آن در دنیا پایان می‌یابد و در آخرت دیگر نسبتی میان پدر و پسر و مرد و زن نخواهد ماند.
بنابراین‌، ‌اگر انسان دلبسته به این امور دنیوی باشد در حقیقت خود را فریب داده و زیان می‌کند؛ زیرا از نظر قرآن همه نعمت‌های الهی که در اختیار انسان است از اموال و اولاد و مانند آن‌،‌برای این است که انسان در دنیا از آن برای رشد و نیز خلافت الهی خود بهره برد و اجازه ندهد که این امور او را چون کودکان به خود مشغول کند و از مسئولیت و هدفش باز دارد. خداوند در آیه 20 سوره حدید می‌فرماید که بسیاری مردم در دام غرور و فریبی می‌افتند که برای آنان فراهم شده است. 
آنان گرفتار تفاخر و تکاثر به فرزند و مال می‌شوند و سرگرم بازیچه‌ها شده و بیهوده عمر را تلف می‌کنند و در نهایت جز خسران و زیان و از دست رفتن سرمایه عمر چیزی عاید شان نمی‌شود.
به هر حال، اموری به تزیین‌گری می‌پردازند ولی از آنجا که در آیه 14 سوره آل عمران، این تزیین‌گری به شکل شهوت انگیزی صورت می‌گیرد می‌توان گفت که عامل آن شیطان و معبودان دروغین و دوستان سفیه و نادان و هواهای نفسانی است؛ زیرا کاری می‌کنند که این امور به محبوب‌هایی تبدیل شوند که آدمی را سرگرم کرده و از خدا و آخرت غافل سازد و در دام غرور و فریب افکند.
محبوب‌های واقعی و الهی
بهترین محبوب همان ایمان است که خداوند در آیه 7 سوره حجرات می‌فرماید: و بدانید رسول خدا در میان شماست؛ هرگاه در بسیاری از کارها از شما اطاعت کند، به مشقّت خواهید افتاد؛ ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشیده، و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است؛ کسانی که دارای این صفاتند هدایت یافتگانند! یعنی‌ای مسلمانان، بدانید كه این محمد ـ ص ـ كه در میان شماست، رسول خدا و عالم به حقایق و مصالح و مفاسد امور است. شما او را به رأی جاهلانه خود مجبور نكنید؛ كه اگر در بسیاری از امور رأی شما را پیروی كند خود به زحمت و مشقت می‌افتید و به مفاسد و مشكلاتی دچار می‌شوید و گمان نكنید قبول اسلام و پذیرفتن ایمان و اجتناب از كفر و گناه از روی كمال عقل و متانت و زیركی خودتان است، بلكه خداوند متعال به لطف خود مقام ایمان را نزد شما محبوب گردانید و در دل‌هایتان نیكو بیاراست و كفر و فسق و نافرمانی را در نظرتان زشت و ناپسند ساخت و از آنها بیزارتان كرد تا در دو جهان سعادتمند شوید.  پس بهترین محبوبی که خداوند آن را برای قلب تزیین می‌کند همان ایمان است. 
این بهترین زینتی است که وقتی در جان آدمی جای می‌گیرد و جزو ذاتیات انسانی می‌شود و او آن را با خود به آخرت می‌برد و در آنجا بهره‌مند می‌شود.
نشانه‌های این محبت ایمانی را می‌توان در اطاعت از خدا و ولایت اولیای الهی و پرهیز از کفر و کافران(آل عمران، آیات 31 و 32) و مانند آن یافت.